محله جلفای اصفهان؛ داستان کوچیدن یک شهر

 

 (آدمی وطن‌ش را / مثل بنفشه‌ها / می‌شد / با خود ببرد …)

اساس آدم را ارتباط شکل می‌دهد و ارتباط و همنشینی، زیبایی را. ارتباط و همنشینی‌ای که باعث می‌شود، آدم‌ها با عقاید، سبک زندگی‌ و دین‌های مختلف در آرامش با هم و در کنار هم زندگی و هم‌زیستی کنند.

محله جلفای اصفهان چنین جایی‌ست، میان هتل جلفای اصفهان، میدان جلفا و کلیسا وانک اصفهان. جایی که مسلمان و مسیحی و زرتشتی و کلیمی و همه را گرد هم و با هم داشته و دارد؛ اما بیشتر به نام و آوازه ارمنی‌ها معروف است. ارمنی‌های تاجر که زمانی به اجبار به اینجا آمدند و شروع به ساختنِ دوباره کردند و نه تنها زندگیِ از دست رفته را بازیافتند و آفریدند که چیزهایی را هم به اصفهان و ایران اضافه کردند. مانند:

مثل اولین چاپخانه و اولین کتاب چاپی در ایران، اولین عکاسخانه‌ها، اولین مدرسه‌های مدرن، اولین دوچرخه، اولین کارخانه لیمونادسازی، موسیقی کلاسیک و بهتر از همه، آداب و رسوم زیبای‌شان.

محله جلفای اصفهان

حالا از آن کوچ بزرگ صدها سال می‌گذرد. از زمانی که در آن بدبیاری بزرگ در دوره‌ی صفویه و بر اثر جنگ با دولت عثمانی، بخشی از ارمنی‌ها، از کناره‌ی شمالیِ رود ارس به کناره‌ی جنوبیِ زاینده رود و اصفهان کوچیدند یا کوچانده ‌شدند.

آن‌ها انگار که منطقه، فرهنگ و آداب‌شان را قلمه زده باشند، مثل گیاهی. و آن را در خاک اصفهان دوباره کاشته باشند. آن گیاه دوباره جوانه زد و با حال و هوای منطقه‌ جدید رشد کرده و البته تغییراتی هم داشته است.

اکنون دیگر اثری از «جلفای قدیم» نیست. همان که در کنار رود ارس و در منطقه‌ی قفقاز بود و به دستور شاه ‌عباس صفوی سوزانده شد. در عوض ارمنی‌های رانده‌ شده در حاشیه‌ اصفهانِ زمان صفوی، به دستور و کمک‌های شاه ‌عباس و در زمین‌های خاصه‌ شاهی، شهرکی به نام «جلفای نو» را بنا گذاشتند تا تاریخ جدیدی را در خاکی جدید رقم بزنند. این یک گردش در فصول و جای‌هاست در این محله. می‌خواهیم با هم و در کنار هم جلفا را بیشتر بشناسیم چه با گذر از سیر زمان چه از گذر از پیاده‌راه‌ها و خیابان‌ها و خانه‌ها و دیرها و کلیسا‌ها. پس اگر آماده‌اید کفش‌های ذهن‌تان را بپوشید تا راه بیفتیم.

نقاشی صفوی از جلفا
Suleiman the Magnificent leading the Ottoman forces during the Battle of Mohács

جلفای نو

جلفای‌ جدید به دست خود ارمنی‌ها و با همراهی‌ها و کمک‌های شاه ایران در جنوب زاینده‌رود سربرآورد و چهره‌ای یافت. جلفای‌ نو در میان دو خیابان امروزیِ چهارباغِ بالا و حکیم نظامی اصفهان نشسته‌ است، جایی میان پل‌های «مارنان» (یا به قول اصفهانی‌ها مارنون) و «سی‌ و ‌سه‌ پل». طبق روایت‌هایی سی‌ و ‌سه ‌پل در ابتدا «پلِ جلفا» نام داشته؛ چرا که به دستور شاه و برای ارتباطات بیشتر با این مردمان سخت‌کوش در تجارت ساخته شده. البته روایت‌هایی هم در سفرنامه‌ها از علاقه‌ بی‌حد شاه عباس به دختران و دلبرکان ارمنی‌ش خبر می‌دهند؛ که شاید یکی یا مهم‌ترین دلیل شاه بر این اقدام بوده ‌باشد.

نقشه جلفای اصفهان
نقشه تهیه شده توسط یکی از سیاحان دوره قاجار به نام پاسکال کوست، جلفا در پایین تصویر مشخص است

ارمنی‌ها در سال 1605 میلادی به اصفهان مهاجرت کردند و یک سال بعد جلفای نو را خلق کردند. خیابانی شرق-غربی به موازات زنده‌رود کشیدند و ‏نام یکی از ثروتمندان منطقه‌ جلفای نو به نام خواجه «نازار» را روی آن گذاشتند. این خیابان همین خیابان «نظر» امروزی‌ست که به سه بخش شرقی و غربی و میانی تقسیم شده. بعد از آن دَه گذر دیگر از پهلوی رودخانه به سمت جنوب (دامنه‌ی کوه صفه) کشیدند. گذرهایی که خیابان نظر را هم قطع می‌کردند، محلات جلفا را تشکیل می‌دادند که از جنوب به دشت جنوبی و گورستان ‏ارمنی‌ها و کوه صفه منتهی می‌شد و از شمال به رودخانه زاینده رود می‌رسید. توانگران خانه‌های خود را در نزدیکی ‏رودخانه و بخش شمالی جلفای نو بنا کردند تا بتوانند از نسیم خنک رودخانه و چشم‌انداز بدیع و شگفتش نهایت بهره را ببرند.

محله جلفای قدیمی

شاید چیزی که به جلفا بیش از همه اجازه‌ رشد و نمو و بال و پر گرفتن داد این بوده که توانستند مثل یک جزیره یا یک جمهوریِ خودمختارِ کوچک در دل یک امپراتوری بزرگ و به دور از معماها و محدودیت‌های عرفی و اخلاقی عجیب و غریب و دست و پاگیر به بازرگانی و هنر و زندگی خود رونق ببخشند.

بسیاری از سیاحان و مسافران در سفرنامه‌ها در مورد جلفا و این کوچ و معماری و سبک زندگی‌شان نوشتند و حتا برخی از آن و مردم آن عکس و طراحی و نقاشی هم تهیه کرده‌اند. به عنوان مثال سفرنامه بسیار خواندنیِ اوژنی فلاندن: « در میان محل‌هایی که به پایتخت صفویه ملحق شده و بدان اهمیت خاصی بخشیده است در درجه اول جلفاست. این ناحیه حقیقتا خود شهری ست و کاملن لیاقت شهریت را دارا ست»

شهر جلفا را شاه عباس کبیر ساخته  و عده‌ای ارامنه را در آن جای داده است. در زمان همین سلطان شهری دیگر به این اسم در کنار ارس وجود داشت ترک‌ها که پیوسته در صدد حمله به خاک ایران و به ویژه ارمنستان بودند و از این مملکت آذوقه می‌گرفتند، شاه عباس را وادار ساختند که ارامنه را از ارمنستان کوچ داده آنجا را ویران سازد تا از مساعدتی که در سرحد ایران به ارتش ترک می‌شود جلوگیری شود. پس جلفای ایران از خراب شدن شهرهای زیادی برپا گردیده است.

پادشاه ایران بسیار زرنگ و عاقل بوده، چه دانست اگر این مردم را از ارمنستان کوچ داده به پایتختش آورد؛ اولا بر آبادی پایتخت افزوده و ثانیا از راه صنعت آنها قدرت و عظمت کشورش بیشتر می‌گردد. پس آنها را به اصفهان کوچانید و کنار زاینده‌رود را به آنها اختصاص داد.

ارامنه خانه‌های بسیار زیبا ساختند و در هر یک جوی آب و باغ انداختند. هر چه می‌خواستند بدون رنج و اشکال به دست می‌آوردند. از این‌رو وسایل معیشت‌شان هم به آسانی فراهم شد و توانستند به راحتی در این محل سکونت کنند. بعلاوه از رودخانه چندین جوی بریدند و به کوچه‌های جلفا بردند که هنوز دایر هستند.

شاه‌ عباس نیز برای خوش‌آیند ارامنه، نام شهر سابقشان جلفا را به این شهر جدید داد و شهر اولی را به اسم جلفای عتیق می‌خوانند.»

نقاشی آبرنگ از محله جلفای اصفهان
نقاشی آبرنگ از جلفا و کوه صفه اثر سمبات دِر کیورقیان، نقاش معروف ارمنی، 1958

معماری جلفای نو اصفهان

معماری خانه‌ها، دیرها، مدرسه‌ها، کلیسا‌ها و بافت جلفای نو تلفیقی‌ست از دو نوع خواستگاه و سلیقه. مردم جلفای قدیم که حالا باید در اصفهان ساکن می‌شدند، دست به کار ساختن خانه‌هایشان شدند. در جلفای قدیم به دلیل کوهستانی بودن، عمده مصالح به کار رفته سنگ تراش‌خورده بوده؛ سنگ‌هایی در اندازه‌ها و طرح و نقش و رنگ‌های مختلف به‌کار می‌روند. همچنین اصفهان به دلیل کویری بودن منطقه سنگ کمیاب بوده و ارمنی‌ها ناچار از این می‌شوند تا هنر و شخصیت معماری خود و کشور و منطقه‌شان را با مصالح موجود در اصفهان گره بزنند و به قول شاعر طرحی نو در اندازند. یک چیزی مثل پیوند زدن دو درخت میوه، مثلن هلوانجیری شاید.

جلفای اصفهان، محل زندگی ارامنه

تا از کوهستان و سنگ‌های ارمنستان رد نشده‌ایم این را هم اضافه کنم که محله‌ای هم به نام «سنگتراشها» یا به اصفهانی «سنگتراشا» در محله‌ جلفا هست که از زیباترین گذرهای اصفهانِ امروز به حساب می‌آید. خب به طبع مردمانی که این همه سر و کارشان با سنگ بوده است، در پیشه‌ی سنگ‌تراشی هم دستی بر آتش داشته‌اند و این محله‌ آن‌ها بوده (البته مدت زمانی کوتاه). امروزه بیشتر معماری‌ها و بافت باقی‌ مانده‌ جلفای نو هم در همین محله قرار دارند؛ پس باید جدا به سراغ‌‌ش برویم و یک دل سیر با هم در آن گشتی بزنیم یا به زبان اصفهانی «بایِد بیَیند تا تو سنگتراشا بتابیم». اما قبل از آن باید خود جلفا را خوب بتابیم. سرکی به کلیسا‌ها و کافه‌ها و خوراک‌فروشی‌ها بکشیم، یا به قولی شکم‌چرانی کنیم. کمی توی میدان، زیر رواق‌ها و روی سنگها لم بدهیم و گپ و گفتی کنیم؛ پس پیش به سوی گشتن در محله‌ جلفا.

نکته جالب دیگر در مورد محله جلفا هم‌نشینی ادیان مختلف است. وجود و حضور کلیسا، دیر، آتشکده و مسجد در کنار هم گویای این مدعا هستند.

Comments

Popular posts from this blog

پخت بریانی در اصفهان

موج پنجم کرونا در آستانه ورود به اصفهان/افزایش ۳۰ درصدی مواد مثبت

تامین کالاهای اساسی مورد نیاز در ماه مبارک رمضان